در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره متن شعر شب بخیر عاشقانه و عارفانه و دوستانه غمگین در دسته سرگرمی برای شما صحبت کنیم . در ادامه با ما همراه باشید .
اگر چه خواب، نیاید به چشم کم سویم
ولی به خاطر تو، شب بخیر میگویم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خوش آمدی مسافر سرزمین رویاهای شیرین
خواهشمند است در بستر بالش خود آرام باشید
تا لحظاتی دیگر آماده پرواز خواهیم شد
تا صبح فردا سفر خوبی برای شما آرزومندیم
خلبان خطوط هوایی رویا
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ستاره دنبالهدار شبت بخیر
شاپری شبای تار شبت بخیر
خاتون چهلگیس بهار، ای که تو قصهای هنوز
تو شب قصهها نمون شبت بخیر
ای رهگذر که تو شبا تنهایی پرسه میزنی
شبزندهدار کوچه نباش شبت بخیر
نگو دروغه خواب من شبای مهتابی من
بخون که با قصه تو تموم شه بیخوابی من
ای نازنین قصهگو همیشه تو قصه بگو
از سرزمین آرزو از رفتن غصه بگو
همیشه با صدای تو پلکامو رو هم میذارم
تا ته قصه برسیم شبت بخیر من میخوابم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شب سردیست، هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماهپیشانی من، دلبر بارانی من
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خورشید خاموش ، ستاره روشن
آسمان آبی خاموش ، آسمان سیاه روشن
همه چیز آماده ست که توی خواب امشب
تو رو توی رویاهام ببینم
بهانه بیدار شدنم ، شبت به خیر
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
لالایی کن بخواب قشنگترین یار
منو از خواب غفلت کردی بیدار
لالایی کن بخواب معنی عشقم
الهی بمونی تو سرنوشتم
لالایی کن شبت به خیر عزیزم
تمام عشقمو به پات می ریزم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
میخوابم و شبم را به تو میسپارم
رؤیایم را به بیداریت
به رویایت
تا هر چه میخواهی با آن بکنی
تا صبح جهان من از آن توست
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خواب تو یه سقف کوتاه پشت اون نوری غریبه
خواب تو خواب یه گندم توی سرزمین عشقه
خواب یه قصهء خوب کفشای غمگین عشقه
خواب تو خواب گل یاس خواب یه حسِ ِ نجیبه
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
وقت خواب آمد عزیز مهربانم، شب بخیر
خستهای، باید بخوابی هم زبانم، شب بخیر
شب شد و ماه آمده تا دلرباییها کند
نوبت ماه است ای ماه جهانم، شب بخیر
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شب بخیر را نباید تایپ کرد
شب را باید زل زد
در چشمانش دستى کشید
لاى موهایش و هرم نفسهایش
و آن وقت گفت: شب بخیر
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
آرزو دارم روزی بیاید که علم آنقدر پیشرفت کند
که به جای اینکه از پست گوشی موبایل بنویسم شب بخیر
در عرض چند لحظه می آمدم پیشانی ات را می بوسیدم
موهایت را می بوییدم و پتویت را مرتب می کردم
و برمی گشتم سر جای خودم …